از مسافرت که برگشتیم، اول از همه میترا بود که متوجه لانه کبوتر شد. وقتی با شوق کودکانه به سراغم آمد و با اصرار، مرا به دیدن آن دعوت کرد، با وجود خستگی و بیحوصلگی، همراهش به حیاط رفتم و لانه کبوتر را روی لوله دودکش بخاری اتاق دیدم. لانهای که سه تخم کوچک درون آن، از بازگشت زودهنگام کبوتر مادر خبر میداد. وقتی به اتاق برگشتیم، از پشت شیشه، کبوتر مادر را دیدیم که پر کشید و روی تخمهایش آرام گرفت. ,داستانک,انتقام ...ادامه مطلب