جادوی مینی‌مالیسم

ساخت وبلاگ

در این سال‌ها زیاد شنیده‌ایم که می‌گویند اثر هنری امروز را باید به شکل خلاصه به مخاطب عرضه کرد؛ و در توجیه آن کلی جمله‌ آشنا اما متنوع بیان می‌کنند در باب این‌که عصر، عصر اطلاعات یا حتا انفجار اطلاعات است، مخاطب امروز در معرض بمباران اطلاعاتی قرار دارد، عصر، عصر سرعت است، مشغله‌ها و اضطراب‌ها مخاطب را دوره کرده و مجال از او گرفته‌اند و از این دست مسائل.

در این نوشتار هم که به‌بهانه انتشار مجموعه داستان‌های مینی‌مال احمد طبایی با عنوان «آن‌که باد می‌کارد» به نگارش درآمده، در صدصد آن نیستیم که به تحلیل و راستی‌آزمایی این موردها یا به تعمیق در آن‌ها بپردازیم. این ورودی برای این مطلب انتخاب شد تا به این بهانه، به دو اصل شاید اساسی‌تر در مواجهه با وضعیت انسان معاصر با اثر هنری معاصر بپردازیم. یکی این‌که شاید بیش از آن‌که تقصیر از فراوانی انفجارگونه اطلاعات متنوع باشد که بشر را احاطه کرده‌اند، موضوع بیشتر به ناتوانی و کمی ظرفیت این مخلوق برمی‌گردد که در عصر هجوم اطلاعات، ذهن خویش را از آشفتگی نمی‌تواند دور نگه دارد و از این رو، به‌دلیل قدرت متفاوت از حیوان که دارد، ناتوانی خود را به‌عنوان یک نقص، به آفرینش ادبی و هنری تحمیل می‌کند.

ازسوی دیگر، باید پذیرفت چه بسیار آثار کوتاهی که با تصور مینی‌مال نوشته شدن خلق شده‌اند اما اثری مینی‌مالیستی نیستند و به همین منوال، آثاری بلند که می‌توانند در یک وسعت بزرگ، به شکل مینیمالیستی خلق شوند. واقعیت این است که هنر و آثار هنری همواره در لبه‌ پرتگاه پرگویی و موجزگویی، در دوگانگی ذهنی تمایل شخصی مولف و استانداردهای فنی درگیر بوده، از این رو می توان گفت، خیلی از آثاری که عموما موفق هم نشده‌اند، فارغ از این‌که در چه دوره‌ای پدید آمده‌اند، از پرگویی مفرط رنج کشیده‌اند و به پای تدوین‌های غیراصولی و متعصبانه خالقانشان قربانی شده‌اند.

از این رو، مولفانی چون احمد طبایی، از همان ابتدای راهی که هم بازار نشر و هم انواع و اقسام شبکه‌های تلویزیونی داخلی و خارجی، آن‌ها را به مطول‌گویی و رمان‌نویسی تشویق می‌کنند، راهی را انتخاب کرده‌اند که خودشان بیش از مخاطبان می‌دانند که برخلاف آن‌چه به نظر می‌رسد، بسیار دشوارتر است؛ چرا؟

چون در اثر مینی‌مالیستی، شما در یک زمین فوتبال بزرگ بازی نمی کنید که تکنیکی نبودنتان در پس دوندگی‌تان پنهان شود. مثل یک بازی والیبال، با تعداد ضربه‌های مشخص، به سرانجامی باید برسید که شکل قافیه انفجاری را در شعر دارد. پایان‌های شگفت‌انگیزی باید طراحی کنید که در ذهن مخاطبتان ماندگاری ایجاد کند. چه در تصویرسازی و چه در استفاده از کلمه‌ها، چنان باید با مهندسی رفتار کنید که هم لذت بازآفرینی ذهنی یک دنیای دیگر در مخاطب فراهم شود و هم این‌که‌ واژه‌ای باقی نماند که اگر آن را از متن بیرون بکشید، همچنان ساختار معنایی‌‌اش حفظ شود.

از این منظر می‌توان گفت، طبایی هم در کتاب خود مانند یک شاعر رباعی‌سرا یا شعرکوتاه‌نویس عمل کرده است. در بسیاری از داستان‌ها، غافلگیری‌هایی دارد که خواننده را در پایان هر داستان مشتاق می‌کند یک داستان دیگر هم بخواند. هرچند در برخی از داستان‌ها، تلاش برای ایجاد این غافلگیری به جایی انجامیده که برای ما مشخص نیست اصرارهای شکلی ناشر موجب شده این داستان هم در مجموعه بگنجد یا علاقه فردی مولف به تک‌تک آثارش؟ اما در مجموع می‌توان گفت، از این منظر، بیشتر آثار کتاب، از یک درجه از موفقیت برخوردار شده است. این نکته خود گویای این است که طبایی در برخورد با این گونه ادبی، بسیار تکنیکال عمل می‌کند.

یکی دیگر از وجوه تمایز نویسندگان مختلف که برخی از آن‌ها به توفیق و مقبولیت عمومی می‌رسند، توانایی در خلق نثر مناسب و البته متناسب است. نه‌تنها سلیسی و روانی، بلکه دقت در انتخاب واژگان متناسب با فضای ذهنی نیز خود فوت و فن‌هایی دارد که مخاطب درباره آن‌ها تنها به روان بودن و کشش داشتن می‌تواند توصیف کند. احمد طبایی در کلیت این مجموعه، جز معدودی جمله‌ها نشان داده که در انتخاب تک‌واژه‌ها هم دقت لازم را داشته است.

با این اوصاف، طبایی نیز مانند بسیاری از اهل فن باید این نکته را دریابد که الزاما آینده در اختیار مینی‌مالیسم ادبی و هنری نخواهد ماند و البته آن‌که در مقیاس‌های کوچک‌تر موفق عمل می کند در مقیاس‌های بزرگ‌تر هم می‌توان امید داشت که به همان حد از توفیق برسد.


علیرضا بهرامی ـ روزنامه فرهیختگان شماره 1835 

 

سایه روشن...
ما را در سایت سایه روشن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ahmadtabaeeo بازدید : 73 تاريخ : يکشنبه 28 شهريور 1395 ساعت: 23:49